رازنوشتِ يــــه پسرهــــ

اهااااااای کسایی که میاین توزندگیم

 

چرا باید اینطوری باشین اخه....اه ...انقد بی وفا بی مرام......................

چرا باید هرروز یکی باشه تو زندگی هامون

چرا اونی گه دوست داری تا اینو میفهمه اذیتت میکنه وکم محلی

ایا دوست داشتن سزاش تنهایی وبی اعتنایی دیدنه؟

بازم عشقم رفت اخه لعنتی میمردی یکم احساس خرج کسی که دوست داره وتوام که بنا به گفته خودت دوسم داشتی  دیگه مثلا؟؟؟ میکردی...اه لعنتی ...لعنتی...عشق لعنتی...اره این عشق لعنتی.... 

اگه قلب من هرزه بشه تو مقصری..... امثال تو مقصرین که ده روز با آدم هستین روز یازدهم پر.....

تاوان محبتهای بیجامو  دارم پس میدم.......

ازین ببعد NO LOVE... خدایا کاری کن دیگه تا از طرفم مطمین نشم دل نبندم...

نوشته شده در دو شنبه 24 خرداد 1395برچسب:,ساعت 10:28 توسط فرزاد| |

کسی میدونه عشق چیه؟؟خجالتی

شاید عشق یه حسیه که امثال من هیچوقت نتونن تجربش کنن

ازبس که منو امثال من خودخاهیم...عشق مثل روییدن یه گیاه وسط بیابونه عشق پاک واصلی انقد لذتبخشه که بنظر من فقط زن وشوهرای عاشق میتونن اونو تجربه کنن

عشقی که همه دنیا تاییدش کنن و بهش غبطه بخورن آخه ازین دوستی های تلفنی چه عشقی انتظار داریم؟؟؟

وخداوند عشق حقیقی را آفرید...

یه عشق پاک...

یه عشق بی آلایش...

یه عشق...؟؟

نوشته شده در چهار شنبه 28 خرداد 1393برچسب:,ساعت 15:58 توسط فرزاد| |

بچه ها آدرس جدیدم رو بلینکین

www.covert1.blogfa.com

نوشته شده در جمعه 23 خرداد 1393برچسب:,ساعت 12:27 توسط فرزاد| |

ديشب با يارو آشتي كردم ولي همون دعواهاي هميشگيو داشتيم از طرفي ازدستش عصبانيم كه انقد جلو بقيه ميگه اخلاقام گنده ازطرفي هم نميخام باز قطع رابطه كنم كه بعدا حسرت بخورم. من معمولي دارم ميگم ميخندم بعد ميگه داري مسخره ميكني رفيقشم كه ديشب بود حقو به اون ميداد خلاصه خيلي كلكل كرديم آخرشم ديگه من ديگه اصلا حرف نزدم كه بهش برنخوره .

يسري مسايل هست كه منو ميترسونه....

 


ادامه مطلب
نوشته شده در چهار شنبه 3 آبان 1391برچسب:,ساعت 14:59 توسط فرزاد| |

 

يكي از دوستام باهام دردودل ميكنه ديگه نميدونم بهش چي راهنمايي بكنم شما بگيين:

خســــــــــــــــــــــــته شدم اي خداااا

اين مامانم خيلي رو اعصايم راه ميره يه چيزيم ميگم ناراحت ميشه

ديگه دارم از ازدواج فراري ميشم ميترسم همه زنا عين اون باشنهمش باجيغ ودادوتندي حرف ميزنه(حرف كه نه دستور ميده) همش غرميزنه ازهمه ناراحته وسرمنم مياد خالي ميكنه ديگه ازش متنفر شدم دارم رواني ميشم هرروز دعوا داريم خيلي زن خشنيه بيچاره بابامم مجبوره تحملش كنه!!!!!!!

زندگي واسم خيلي سخت شده باوجود مادرم

خيلي سخته كه عزيزترين كسات اذيتت كنن ميخام ازينجا برم ازين خونه نكبت

ازطرفي هم بعضي وقتا دلم براش ميسوزه هم خود آزاره هم مردم آْزارهيچ سياستي هم نداره.....


من بهش گفتم هرخانواده اي يه مشكلي داره اما بنظرم كافي نبود!!


 

 

 

 

وقتی یه آدم می‌گه: «هیچکس منو دوست نداره»

منظورش از «هیچکس»، «یک نفر» بیشتر نیست.

همون یه نفری که واسه اون آدم همه‌ کسه

البته منظور از همه كسه اين نيست كه طرف پدر مادرش وعزيزاشو دوس نداره اونارو هم دوس داره اونام دوسش دارن اما خب تو واسم خيلي فرق داري تو كسي هستي كه هروقت ناراحتم بهش فك ميكنم كاش اينجابود كاش الان روشونه هاش گريه ميكردم كاش.....

اين روزا نميتونم بهش فك نكنم(همون گرگه رو ميگم ديگه) سخته كه بهت فك نكنم....تو باهمه رفيقام فرق داشتي تو خيلي بااحساس بودي......تورو از همه رفيقايي كه داشتم بيشتر دوس داشتم

كاش يه روز برسه اينارو بخوني هرچند كه خيلي محاله....بهروز وثوق تو اون فيلمه ميگف رفيق پيرم كرد(خب راستش نميدونم چي گفت ولي مربوط به همون رفيقش ميشد)

يامثلا تو فيلم bad boys كه اون دوتا باهم خيلي رفيقن ميرن بقيه رو ميكشن

واااي خيلي احساساتي شدم ديگه نميدونم چي بگم انگار حتي وقتي ناراحت هستمم نميشه چرت وپرت نگم ولي واقعا دلم واست تنگ شده اصن چرا هر اتفاقي ميفته زرتي ياد تويه خر سگ اخلاق ميفتم توله سگ

ببخشيد ديگه وب خودمه دوسدارم اون بدبختو فحش ناجور بدم چون باعث شد امروز بزنم زير گريه.....

اصلن نميدونم چقدطول ميكشه فراموشت كنم آخرين قطع رابطم كه 2 سال طول كشيد اينم هنوز وقت ميبره

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــبــُلُـــفَم:

-- سلام مژده بده يه خبر خوب كارامون داره رديف ميشه تاچندروز آينده قراره اين شهرو باهمه آدماي نامردش براي هميشه ترك كنيم.داريم ميريم شمال واسم خوشحال نيستي؟؟

-- آره خوشحال شدم...چون نيشابور جايي واسه همچين آدمايي مثل تورو نداره لياقتت قبرستونه........

من:

باز اس داده كه رفتي شمال منم گفتم آره الان جنگل 2000 پيك نيك زديم جات خالي

من:(هه چي فك كرده بعد اين همه وقت باز اس داده)


 

 

 

 

بقول يكي ازدوستام سليم خوبن؟؟

آره ديگه فراموشش كردم ديه بهش فك نميكنم ميدونين بعداون اتفاقاچندبار بازباهم دوست شديم باز قطع رابطه. شايد هردومون خيلي بچه ايم چون ديگه به بهونه هميشگي باهم قطع رابطه نميكرديم شايد عادت كرده بوديم به قطع رابطه البته چند دفه آخربرعكس اون قطع رابطه ميكرد  ديگه اون التماس نميكرد من التماس ميكردم ببينمش امااون باز دلش نميخاست ديگه رابطه اي داشته ياشيم ميبينين چقد زمين گرده؟؟؟

حتي ميتونستيم تا آخرعمر باهم دوست باشيم زن بگيريم رفت وآمد خانوادگي داشته باشيم (البته خيلي مسخره ميشد عين زن وشوهرا باهم تندتند دعواميكرديم نه عين دوتا دوست كه بايد هميشه كنارهم باشن) بهرحال بنظرم هردومون خيلي بچه بازي درآورديم......اصلن آدم قحطه من منت اون آدم كثيفو كشيدم؟؟ كثافت ميگه آره تو بخاطر ماشينم باهام دوستي خيلي بچست خيلي حالا من يكي دوبار بهش گفتم خيلي بچه اي ولي زير بار نرفت البته من ازگندكارياش ديگه خبر ندارم ديگه زرنگ شده بود نميذاشت من بفهمم كه باز ازش متنفر شم

ديگه ميخام پــــِـــر ِش بدم بره واسه هميشه....حتي زن وشوهرام بعد اين همه قطع رابطه از هم جدا ميشن چه برسه به دوتا دوست(اين جمله رو يه روز خودش بهم گفت براي همين تو ذهنم مونده)

بابا تحفه كه نيست درسته خيلي دوست ورفيق داره ولي همه رفيقاشم همش منتشو ميكشن يَك آدم عوضيه كه نپرس خيلي سياست داره البته خيلي غرور داره اخلاقشم خيلي گنده بعد بمن مياد ميگه اخلاقم گنده وبرم اخلاقمو درست كنم ببينين گير كي افتاديم روانيه واقعا

ببين الان آخرين بار بهش اس دادم كه آره يه روز پشيمون ميشي اونروز اگه خاستي بميري هم ديه نخاه كه منو ببيني بعد اونجا جوابمو نداد فرداش اس داد كه (يجور حالت سنگامونو وا بكنيم ايجاد شد)من فك كردم ميخاد باز باهم دوست باشيم بعد تا اخر شب بهم اس داديم ديگه تادوروز بهم اس نداديم ولي من باز اس دادم ديگه ميخاي چي كار كني؟ گفت بعدن اس ميدم الان سرم شلوغه.... ديگه اس نداد تا آخر شب ديدم گوشيشو خاموش كرده فهميدم چقد بدبخته الان ديه ميدونم همه رفاقت تموم شد راحت ازذهنم ميزارمش كنارتكليفم مشخصه ديگه فراموشي ديگه دفعه ديگه حتي به دست وپام بيفته اصلا ج اس هاشو نميدم........

خيلي وقته بطور مرتب قرآن نخوندم شايد واسه همينه اوضام بهم ريخته ولي ماشاله چشم نخورم انشاله سابقه نداشته اينجوري بمونم حالا ميبينين كه بعدا چقد فعال ميشم ميخام خيلي پيشرفت كنم انشاله حالا ميبينين


سلام بچه ها خوبين؟؟

منم خوبم مرسي كه ميپرسين

 ديگه اومدم همينور ديه هميشه لوكس بلاگي هستم

 بابا اين بلاگفا خيلي آن ريلاي ايبل هست

هي بازي درمياره پستامم انتقال دادم همينجا

بزودي آپ هستم



رفتم ديدمش

خيلي بد وخوب بود

حالم خوش نيس بعد واستون ميتعريفم

نظراي اين پست فعال ني...

فعلا

این آخرین پستم بود تو اونجا نظراش غیرفعال بود اما باز نظر میومد

سرویس دهی لوکس بلاگ خوبه ها اما چون حجمش زیاده ازین اتفاقا میفته

بلاگفا مطمئن تره ازین ببعد همینجا آپ میکنم ودیگه هم آدرس عوض نمیکنم مطمئن باشین

نوشته شده در 11 مهر 1391برچسب:خيلي بدوخوب,خيلي بدوخيلي خوب,ميتعريفم,بتعريف,آپ كن,بلاگفا يا لوكس بلاگ,ساعت 16:14 توسط فرزاد| |

 

سلام آل

اول یه چی بگم:

من بی ال نيــــــــــــستم.

مگه هركي دوست دخترنداشته باشه ودنبال يه رفيق بگرده كه تنهايي هاشو واسش پركنه كه نره سمت گناه ودختربازيو اين اراجيف ديگه ازنظرشما يا بي ال هست يا گ ي آره؟؟؟

من اينا نيستم فقط يه پسر معمولي ونيمه مذهبي.....بگذريم حالا بريم سراغ خاطره موعد قرار:

لعنت به هر حس يه طرفه میدونین دیشب چی شد؟اگه میدونین چرا نمیگین

نزدیک موعدقراربودومن یدفه یه فکرایی اومد توسرم:پسر داری چیکار میکنی این چجور دوست شدنه؟ آدم که یه دفه یکیو میبینه ذرتی نمیره باش رفیق شه تازه اونم اولین اسی که بش داده بودم که من ازت خوشم میاد ودوست دارم باهات رفیق شم وواسم مهر داریو این حرفاديگه طرف باخودش چه فكرايي كرده معلوم ني...بهرحال حالا وقت قرار بود وواسه فک کردن دیــــــــــــــربايد ميرفتم ورفتم....

رمز ادامه مطلبو فقط به كسايي ميدم كه از سمت چپ وب باهام تبادل لينك خودكار كنن ياتوخبرنامه عضو شن (البته ببخشيد ها قصد گرو كشي ندارم(يني دارم))

توجه كنين اگه رمزو خاستين از طريق خبرنامه بگيرين ايميل خبرنامه ممكنه تو اسپم هاتون بره...حواستون باشه


ادامه مطلب

اس ام اس: مردی زنی را بوسید پرسیدند چرا بوسیدی گفت :مادر شوهر این زن با مادر زن من مادر و دختر اند نسبت زن با مرد را پیدا کنید؟زرنگي بگو

 


من: خو بايد بدونم چجوري بوسش كرد ؟

_________________________________________

ف.ن(فرزاد نوشت): حس درس خوندن پريده

د.ن(بی خیال): آخجون امشب بعد مدت ها قراره رفیق قدیمیمو ببینم اومده مرخصی


اين روزها روزهايي هست كه كمرشو شكوندن بي انصافا

 

زهراجان خيلي دوست دارم

تسليت تسليــــــــــــــــــت

 

vt6aip3ljnbuw1yb1sp5.jpg

نوشته شده در 11 مهر 1391برچسب:كمرشوشكوندن,يا فاطمه,پيام تسليت,زهرا جان خيلي دوستت دارم,دوستت دارم,دوست دارم,ساعت 16:14 توسط فرزاد| |


 

سیلام خوفین؟؟(هه کف کردین)

اومدم بگم که خانواده خیلی گیریده به درسام منم دیگه مطیعباید بچسبم به درسام تاشنبه آینده ینی تا ۱۶ اردی نمیام همتونو بخدا میسپارم

راستی تو خبرنامه عضو شین حتما باز بیام رمز پست قبلی رو دوباره میفرستم

یه عالم چیز میز هست واسه گفتن ولی یه عالم وقت مقت کم داریم

تابعد


نوشته شده در 11 مهر 1391برچسب:خانواده گير,مرد مطيع,16 اردي,بدست آوردن رمزپست وبلاگها,چيز ميز,وقت مقت,ساعت 16:14 توسط فرزاد| |

 

 

سلام

 

شرمنده واقعا سرقولم نموندم هفته پيش فقط يهدفه اومدم نت واونروزم حس نداشتم واسه آپ

ميگم تواين هفته خيلي ناجور احساس تنهايي (البته از نظر احساسي) ميكردم...

ميدونين درست زندگي كردن سخته نميدونم چقد موفق شدم دراين باره شايدم باختم وخبرندارم...

واسه همين حساي تنهايي به شماره يه دختر زنگ زدم هه شمارشو از دوستم گرفته بودم كه ميگف دختره مزاحمش شده بوده وبشمارش زنگ زده وصحبت نكرده بعد اين اس ميده خب چرا زنگ ميزني صحبت نميكني؟

بعد دختره زنگ زده:

ــ سلام

ــ سلام بفرمایید.امرتون؟

ــ خودت گفتی زنگ بزن.

ــ باشه خدافظ

ــ خدافظ

بعد هی دختره اس عاشقونه واینا میداده ودوستمم بامن درددل میکنه شمارشو ازش میگیرم باهاش دوست میشم بهوای اینکه یکی هست تنهاییهامو پرکنه (البته قصدمم این بود که فقط تلفنی باش دوستی کنم) بعد خلاصه همون شب کلی حرف تلفنی ودردودل وکلی اس تازه متوجه میشم دختره موذی تلفنی علاقمند شده وفرداش من عذاب وجدان میگیرم و اس میدم که این دوستی خوب نیستو اینااا وقطع رابطه دی:راستی دختره از سمنان بود ومیگفت تابستون میام مشهد همو ببینیممنم درعجب موندم ازین دورهتازه همین دیروزم هی اس میداد که دلمو بیش ازین نبر ای دریا(البته همه اینا رو به شعر میگف)

خلاصه سرتونو درد نیارم این روزا که دارم میخونم حداقل تا ۱۵ خرداد...شمام بهتره بیکار واینستین ویکی دوتا نظر واسم بکارین تا وقتی میام میوه بدن ومن بخورم وبخندم

پ.ن۱:رمزو گرفتین؟؟؟

پ.ن۲:باز میام ولی مشخص نی کی میام بووووووووووس بده به مامان(هاها چه بی مزه)

فعلن


 

 

آه..........آه

همش آآآآآآآآآآه..........

چه بده كه آدم همش آه بكشه....

ایرج قادری ميگه:

"شنیدم در جهان بدترین بیماری ممکن، این است که به جایی برسیم که از خودمان بپرسیم: "So What" یا به عبارت دیگر "خب که چی؟" این مرحله ای است که آدم نسبت به تمام اتفاقات پیرامونش بی تفاوت می شود و در جواب خودش برای هر برنامه ریزی و هر هدفی می پرسد: "خب که چی؟" برویم تئاتر! خب که چی؟ فیلم تو بهترین فیلم جهان خواهد شد! خب که چی؟ باید حواس مان باشد که به این بیماری دچار نشویم چون دیگر سیاه و سفید برایمان فرقی نمی کند و دیگر نمی توانیم انگیزه ای برای حرکت داشته باشیم."


وااااي من به اين بيماري دچارشدم

خاهشن برام دعاكنيد...........درضمن خيلي تنهام وبا اين فشاراي درسي انگار دارم افسرده ميشم

آدمايي كه دوس دارن با من رفاقت كنن روشون عيب ميذارم اونايي كه دوس ندارن بامن رفاقت كنن اوناروم عيب گذاشتن يه عده هستن هم من ميخام رفاقت كنم هم اونااما يسري مسايل هست كه نميذاره

درآخرهم رفيقامن كه الان باهاشون رفيقم درمورد اينام فك ميكنم هيچكدوم حرفمو نميفهمنو قدرمو نميدونن خدايا دوباره بيا تودلم كه بهترين رفيقم تو بودي.......

حتي انگيزه اي هم برا ادامه زندگي ندارم باورم نميشه به چه مسايلي فك ميكنم كه قبلن ميگفتم چه احمقن كسايي كه به اين مسايل ميفكرن.....

خدايا مستقيم ميپرسم:

آيا اين دوره لعنتي پاياني هم داره  ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

خدایا خدایا اگه همینجور بگذره......نذاراینجوری بگذره نذار

بهترین دوستم تواین شهرنیست والبته اونم یه جور عذاب میکشه تودنیای خودش شاید باورتون نشه که داره به خودکشی فک میکنه اون عوضی اگه خودکشی کنه کی دیگه میشه مرهم واسم

شایدماها تواین جامعه خیلی بچه موندیم شایدولی خدایی من تقصیری ندارم خدایا توفک کردی من لوس ننر چقد تحمل دارم همین تنهایی که بهم دادی قد همه غمای عالمه دیگه داره دیوونم میکنه

آخیش چقد دارم سبک میشم اینارو مینویسم وگریه میکنم انشاله امشبم توخاب سکته میکنمهه نخند شماها درک نمیکنین هیچکی درک نمیکنه

ازپستی ها ویاس های این دنیا متنفرم خدایا نمیخام ناشکری کنم اما منوفراموش کردی؟

آخه این حس چیه من دارم از کجا نشات میگیره

من حالیم نمیشه چی دارم مینویسم دعام کنین هرکی میخونه


سلام سلام

 

ببخشیدلطفا غرنزنین میدونم خیلی وقته آپ نکردم

اما حالا که اینجام

خب چه خبر واستون خاستگار اومده یا عاشق شدین؟؟؟(حس ششمو داشتی فقط)

 بنده مشغول تماشای یه فیلم هندی بودم.

 این فیلم هندیاروهم که میشناسین باخنده میشینی پاشون بعد تا اشکتودرنیارن که ول نمیکنن آخرشم همشون بهم میرسن حالا این وسط یکی بگه تکلیف اشکای ماچی میشه!!!

فیلم هندیه داریم؟؟؟

راستی درمورد آپ قبلی یکی دوروز بعدش به لطف خدا خوب شدم هه فقط یادم رفت ازنگرانی درتون بیارم

راستی تصمیم گرفتم روزی یه صفحه قرآن با ترجمش بخونم وااای خیلی خوبه خیلی آرامش میگیرم

بشمام پیشنهاد میکنم:

اگه قرض دارین.اگه فرض دارین.اگه درس دارین. اگه زن دارین

خلاصه هرمشکلی که دارین به قرآن مراجعه کنین

میدونین یه جاخوندم قرآن شفای دل های مریضه من دلم خیـــــــــــــــــلی مریض بود درجريان كه هستين(آپ قبلي)امااز وقتي كه قرآن ميخونم روزبروز دارم بهتر ميشم چون ازخود خدا خاستم كمكم كنه نميدونين چه كيفي ميده ازهمه بي نياز بشين وفقط نيازتو ببري پيش خدا...شخصا قبلا به همين مرحله رسيده بودم اما بايه سري آدما همنشيني كردم كه ازون مرحله خيلي پرت شدم

اماخداتنهام نذاشت الان چندوقتيه بااوناقطع رابطه كردم وهمچنين توبه (البته اگه انشالله خداجون قبول كنه) الان خيلي بهترم خيلي اماهنوز پله اول ايمانم وخيلي راه دارم

اينجا مينويسم كه يادم نره:

 بازم خدا دستمو گرفت.....خداجونم شكرتـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ


سلام دوست جونيا چطوريد؟

ميگم من دارم برميگردماااا

فقط خيلي سرم شلوغ شده دوره تكميلي برداشتم (عين سربازيه تقريبا فقط يكم ساده تر).... نصف روزو يني 4 ساعت ونيم اونجا ميشينيم سر كلاس درس وگاهيم يه عالمه از قصد تو آفتابا نيگرمون ميدارن فرض كن من كه از آفتاب فراريم چقد سياه بشم دي:

تازه امروز كلي سرخ شدم كه روز سومم هس چطور دووم بيارم 45 روز؟؟خدايا طاقت بده قربونت...انشاله تا آخرش طاقت بيارم شمام دعا كنين واسم كه سخت محتاجم

راستي ميخام انشاله دفترخاطرات كليد بزنم واس خودم فقط مونده كه يه جاي امن واسش پيداكنم ولي خو ميترسم ديگه كمتر بيام تو اين وب فكسني مطلب بذارم ولي سعي ميكنم اي طور نشه...

نميدونم يه شماره هس اين روزا وقت وبيوقت بهم ميزنگه بعد حرف نميزنه اس هم ميدم ج نميده كيه؟؟ هه شما نميدونين دي:

تازه ميخام انشاله صبح زود ساعت 5 برم جاده باغرود بدوم خيلي عالي ميشه دارم يه كتاب ميخونم بهم ميگه بايد به خودم سخت بگيرم كه پيشرفت كنم كلي راه وچاه داده مولفش

هه حالا وقتي خوندمش ميام بهتون ميگم اسمشو

شوخي كردم الان ميگم شايد يه عده برن بخونن واژسشون مفيده اسمش روش علمي تلقين به نفس نويسندشم پل.ث.گوارتز(اگه اشتب نكرده باشم) هست

حتما بخرينش يا بگيرين از كتابخونه بلوغ فكري بهتون ميده در حد لاليگاااا....ماروهم دعا كنين نتيجه گرفتين كه 100 درصد ميگيرين

در ضمن بابا واسم نظر بذارين ديگه وگرنه ميرم همون دفترخاطراتمو ميچسبم(هه شوخيدم نظر باشه نباشه مينويسم اما باشه خهلي بهتره :)  )


خو من برم بخابم ديه فعلن باي

نوشته شده در 11 مهر 1391برچسب:دفترخاطات,بلوغ فكري,روش علمي تلقين به نفس,درحد لاليگا,پل ث گوارتز,ساعت 16:14 توسط فرزاد| |

دلم واسه يه نفر خيلي تنگ شده يه نفر كه خيلي ميخام از ذهنم پسش بزنم اما الان 6 ماهه نتونستم

 

اون يه نفر خيلي دوسم داشت يا لااقل اين طور ميگفت...

اون يه رفيق خيلي بدبرام بودخيلي اذيتم كرد اما اولين كسي بود كه محبتو بهم شناسوندخيلي دوسم داشت خيلي دوسش داشتم اما مثه ترياك بود برام. معتاد به محبتش بودم اما كمكم داشت به زندگيم لجن ميپاشيد از زندگيم كه انداختمش بيرون تهديدم كرد گفتم هرغلطي خاستي بكن ديد اينجوري نميتونه برم گردونه گفت ازم سيرشدي ازم زده شدي بعد ديد كه اين نميتونه دليلش باشه بهم قول داد كه آدم درستي بشه منم كه خيلي دوسش داشتم دوباره باهاش رفيق شدم 90 درصد فرق كرده بود گفت كه توبه كرده واينا....گفت كه ممنونتم نجاتم دادي قسم خورد كه منو مثه يه فرشته نجات ميدونه يه مدت خوب بود منم خوب بودم دوستيمون سالم بود اما بعد كمكم داشت عوض ميشد باز قطع رابطه كردم يه مدت گذشت باوركنين تو همه اين مدت بمن خيلي سخت گذشت دوريش باز اس ميداد باز گير داد واسه دوستي باز قول داد باز باهاش دوست شدم اماهمون ديدار اول اتفاقي افتاد ديدم همون آدم قبليه بااون گندگاري اون شبش حالم ازش بهم خورد همون شبي كه ديدمش باز قطع رابطه كردم باز دوباره برگشتم سمتش باز رفت سمت گندكارياي قبليش اما اينبارپرسيدم چرا؟ بهم گفت كه توبش فقط بخاطر من بوده وازنظر قلبي اصلا توبه نكرده وهمش بخاطر حفظ كردن من بوده من اما ازهمون موقع كه باهاش قطع رابطه كردم تا الان كه شش ماهه ازون موضوع گذشته همش از خودم ميپرسم توبه گرگا مرگه يا من اشتباه عمل كردم؟؟


مهرپارسال بود با همين يارو آشنا شدم تا ارديبهشت91 لااقل 4 بار قطع رابطه كرديم هر قطع رابطه مونم حداقل 1 ماه وحداكثر 2ماه طول ميكشيد همشم اون باز بهم اس ميداد ورابطه شروع ميشد اما آخرين بار ديگه خسته شده بودم گفتم اگه توتحمل كنيو اس ندي اين قايله مسخره بازي ختم ميشه ديگه انقد همو اذيت نميكنيم ازون موقع ديگه اس نداد...وقتي ياد كاراي زشتش ميفتم ازش بدم مياد امانميتونم ازش متنفر بشم وقتي ياد روزاي خوبي باهاش داشتم ميفتم ياد خوبي هاش كه ميفتم ميگم چه دوست خوبي بود ازون دوستايي كه هميشه واسه آدم وقت داشتن....بعدش تاميخام حسرت بخورم ديگه ذهنمو مشغول يه چي ديگه ميكنم...

همه اينا واسم مسايله مبهميه بسختي دارم باذهنو احساسم كنارميام فك ميكنم ميگم شايد تقصير ازمن بود شايد ميشد بواسطه ي علاقه اي بهم داشت وبهش داشتم كاراي زشتشو ترك ميدادم...

اما جدا ازهمه اين افكار منفيم دوس دارم از ذهنم پاكش كنم ازاحساسم دورش كنم حالا اگه بشه با تلقين اگه بشه باهروسيله ديگه...

فقط بايد اينطور بشه بايد اينطور بشه....


سلام بچه ها خوبين؟؟

منم خوبم مرسي كه ميپرسين

آدرسم عوضيد بياين اونجا:

                                             رازنوشتِ يــــه پسرهــــ(جديد)

                                 http://covert1.blogfa.com

نوشته شده در شنبه 2 ارديبهشت 1386برچسب:عوضي,سرويس عوضي,خيلي عوضي هستي,ساعت 6:59 توسط فرزاد| |

عكسام ادامه مطلب هست.

به دليل مسايل امنيت ستيز(يني چيش بماند ) رمز رو به كسايي ميدم كه عكسشونو ديده باشم ووبنوشت داشته باشن....

ادامه مطلب مورد نظر رمز دارد.
لطفا رمز عبور مربوط به مطلب را وارد کرده ، دکمه تایید را کلیک کنید.

ادامه مطلب
نوشته شده در جمعه 1 ارديبهشت 1391برچسب:هك,امنيت,عكسام,وبنوشت,رمز,پسورد,ساعت 1:32 توسط فرزاد| |

نسیم دانه را از دوش مورچه انداخت... مورچه دانه را دوباره بر دوشش گذاشت و به خدا گفت: " گاهی یادم میرود که هستی ، کاش بیشتر نسیم می وزید... "

يه زيارت عاشورا خوندم كلي گريه كردم

خدايا شكرت

يه حس خوب دارم

 

نوشته شده در پنج شنبه 29 فروردين 1391برچسب:حس خوب,زيارت عاشورا,ساعت 14:3 توسط فرزاد| |

مشغول درس خوندن بودم(البته تصميمشو داشتم دي:)كه از دوست جونيم يه اس اومد:

نيو فرند -- واسه آدم نابينا شيشه والماس يكيه.اگه يه وقتي كسي قدرتورو ندونست فك نكني شيشه اي طرف نابيناست.

من -- زندگی را نفسی ارزش غم خوردن نیست. و دلم بس تنگ است.. بی خیالی سپر هر درد است. می خندم! آنقدر می خندم. که غم از رو برود

 

نيو فرند -- دوستان خوب مثل ستاره هاي آسمون هستند كم نور ميشن ولي هرگز خاموش نميشن

من--  دادا اين روزا چيكار ميكني؟ درس هم ميخوني؟

نيو فرند -- س(يني سلام).خوبي داداشي.هيچي ميگذرونيم ديگه.آره ميخونم.كم بيش

من -- منم شروع كردم واسه امتحاناميخونم........

ساري بقيه شو اگه كنجكاو شدين ادامه مطلب عضو شيد بخونينش اگرم نه خو نخونين

اصراري نيس................................


ادامه مطلب
نوشته شده در سه شنبه 27 فروردين 1391برچسب:بيخيالي سپرهردرد,داداشي,دادا,نيوفرند,,ساعت 22:0 توسط فرزاد| |

امتحاناي ترم نزديكه منم شديد دارم ميخونم يه رفيق تازه پيدا كردم خييلي دوسش دارم وخيليم دوس داشتنيه

همش دوس دارم باهاش رفاقت كنم وهمش توفكرشم ولي نميدونم چرا اون اصلا از من يادي نميكنه

خيلي عجيبه بعضي وقتا 5 دقيقه بايه نفر دمخور ميشي حس ميكني چند ساله ميشناسيش وخيلي واست مهرميكنه واستون همچين چيزي پيش اومده؟؟ همش دعاميكنم باهاش شيش شم

شمام دعاكنين

من برم بخونم باز ميام باباي

نوشته شده در سه شنبه 27 فروردين 1391برچسب:دوستي دراتوبوس,,ساعت 13:45 توسط فرزاد| |

سلامی

دوباره...

بابا فیلترشکن میخای چیکار؟؟

ما اینجا غیلترشکن عرضه نمیکنیم چون خلافه...

خب البته هیچ ربطی نداشت

نوشته شده در جمعه 29 بهمن 1389برچسب:فیلتر شکن,ف شکن,ف,ی,ل,تر,ش,ک,ن,فیل شکن,آنتی پروکسی,ساعت 17:58 توسط فرزاد| |

 

هی ...

یادش بخیر...

چه ذوق و شوقی داشتم که تونسته بودم pass وب دوستمو بزنم...

قضیه ازاین قراره که من و دوستم سر اینکه ...بماند سر یه قضیه ای باهم قهر بودیم...ومنم از دستش عصبانی بودم

 

 

خلاصه وقت امتحانای ترمم بود یه دفعه یه فکری به سرم زد برم وب دوستمو هک کنم درضمن عشق نوالم هست و یه فروشگاه اینترنتی داره به آدرسه:www.nawalshop.blogfa.com  که من همه مشتریاشو پروندم ...(هنوزم آثارش شاید باشه) بعد یه مدت خداروشکر باهم آشتی کردیم...بیچاره حیرون بود کی وبشو به این روز انداخته... منم بعد از یکم لفت دادن زبونم بیکار نایستاد و بش گفتم ...اولش عصبانی شد ولی وقتی آتیشش فروکش کرد چم وخم کارو ازم پرسید منم بش گفتم کار سختیه و کار اون نیس...(خودمونیم من پسشو میدونستم لا اقل چند ساله باهم رفیقیم...)واونم هی اصرار میکرد ومن انکار...آخرشم دیگه هیچی بنده خدارو توی بهت وسرگردونی ول کردم...البته اگه اینایی که نوشتمو یه وقت هوس کنه بخونه که من کلام پس معرکس...خب منو شمام بهتره همگی باهم دعا کنیم که این کارو نکنه...چون دیگه معلوم نیس من وجود خارجی داشته باشم...البته احتمالشم کمه اینجاها وبگردی کنه

 

 

 

 

خب تا دیدار بعد (اگه باشه)شمارو به خدای مهربون میسپارم ادامه سریال...

نوشته شده در 12 مرداد 1389برچسب:آموزش هك,فروش آهنگهاي نوال الزغبي,دزدي پسوردظرف 2دقيقه,خاطرات جذاب,ساعت 18:48 توسط فرزاد| |


سلام دوستان

 

خب این کارم چند تا دلیل داشت:

1.نمیخاستم فقط در مورد خاطراتم بنویسم

2.اگه مثلا یه شعری مینوشتم اصلا ربطی به آدرس وبم نداشت

3.لوکس بلاگ خیلی امکانات باحالی داره که خیلی کلا به آدم حال میده

4.آهنگ مورد علاقم خاستم رو وبم باشه

5.یه ذره ای هم خاستم تنوع باشه

 

 

 

6.حال کاریه که شده اگه دوس دارین با هام تبادل لینک کنین از اون پایین جای تبادل لینک

 

 

 

 

 

به طور خودکار البته باید این آدرسمو :www.secret.lxb.ir رو تو وبتون قرار بدین

 

 

دوستای عزیزم که وب قبلیمو لینکیدن دوس داشتن اینم به لینکن به طور خودکار لینک میشید...همتونو میبوسم

 

نوشته شده در 10 مرداد 1389برچسب:تبادل لينك خودكار,خاطرات باحال,پسر 19 ساله,,ساعت 12:49 توسط فرزاد| |


Power By: LoxBlog.Com